در نی نی آسمان نگاهش شوق دیدار باران را حس می کنم
در برق نگاه عاشق مشتاقش ذوق دیدار باران را حس می کنم
از آسمان نم نم باران می بارد ولی او زیر باران عالمی دارد
ای کاش جای او بودم و من هم در آن عالم رویا سهمی داشتم
سهم من در این دنیا باشد کویری بی آب و علف و موجود زنده ای
پیش که گله کنم از حال و روز من بیچاره و درمانده و ره گم کرده ای
راز دلم را به درخت اگر گویم ریزد همه برگهای سبز و با طراوتش
اسرار دلم اگر نزد دوستی گویم پژمرده سازم آن دل با صفایش
پس تنها راه چاره آن است که فرو برم بغضم را در دل پژمرده ام
تا که شاید روزی رسد من هم لذت زیر باران بودن را تجربه کنم
نظرات شما عزیزان:
|